چرا مردم برای کسب خبر زیادی سرشان توی گوشی است؟
به گزارش تور سریلانکا، عباس عبدی نوشت: در دنیا امروز رسانه ها نقش و اثرگذاری بی بدیلی دارند، ولی این اثرگذاری محدودیت های خاص خود را هم دارد که اگر توجه نکنیم، مثل بومرنگ به سوی پرتاب کننده برمی شود. متاسفانه سیاست رسمی در ایران به رسانه انحصاری وابستگی زیادی پیدا نموده است.
رسانه که چه عرض کنم، بهتر است بوق بگوییم. سیاست رسمی در ایران نه فقط به رسانه که به سایر نهاد ها نیز همانند ابزاری برای القا و تبلیغ افکار و ارزش های خود نگاه می نماید و هنگامی که می بینند که اثرگذاری لازم را ندارد، گمان می نمایند که ضعف از سیاست رسانه ای و تبلیغی آنان یا در مجریان است. تبلیغات مهم است، ولی نه برای بی مایه که فطیر است. تزیین غذا و خوشبو و خوشمزه کردن آن یک هنر و کار خوبی است، ولی این امر مستلزم آن است که اصل غذا از مواد خوب و با کیفیت باشد.
تبلیغات برای غذایی که فاقد مواد اولیه و با کیفیت باشد، جز اثر منفی نتیجه دیگری ندارد. سیاست رسمی در ایران از این حیث دچار یک راهبرد اشتباه است. دلیل روی آوردن مردم به فضای مجازی برای کسب خبر و تحلیل و اطلاعات واقعی، همین عملکرد تبلیغات زده صداوسیما و سایر رسانه های رسمی است که مردم را به سوی رسانه های مجازی سوق داده است والا چه نیازی است که به قول کیهان مردم زیادی سرشان توی گوشی و اینترنت باشد؟ خب هنگامی که رسانه ها و روزنامه های رسمی خالی از واقعیت و پر از جعلیات و دروغ هستند، مردم کار دیگری نمی توانند انجام دهند.
به قول یکی از کارشناسان رسانه، نواصولگرایان در تخریب و تبلیغات منفی علیه روحانی خود را پیروز دیدند، گمان می نمایند اکنون هم در دفاع از دولت موجود و تایید آن می توانند به همان سیاق و روش پیروز باشند، غافل از اینکه آن موقع قایق آنان در راستا تند آب رودخانه حرکت می کرد و حتی نیازی به پارو زدن نداشتند در حالی که اکنون باید در راستا مخالف با جریان تند آب پارو بزنند. هر چه بیشتر پارو بزنند بیشتر خسته و ناتوان تر می شوند.
نواصولگرایان کی متوجه خواهند شد که تبلیغات بدون محتوا پوچ است. شما برای بنز می توانید تبلیغ موثر کنید، ولی برای پراید و ژیان هیچ تبلیغی به یاری شما نخواهد آمد. تبلیغات چی های شما به مرور از شخصیت انسانی تهی و به ربات های تبلیغاتی و توییت زن تبدیل می شوند که فاقد حرمت یک انسان صاحب کرامت می شوند.
نواصولگرایان نه فقط رسانه را برای تبلیغات یک سویه و بی محتوا می خواهند، بلکه نهاد های دیگر، چون آموزش و پرورش و دانشگاه و حتی ورزش، دین و دولت را نیز نهاد های تبلیغاتی می بینند. گویی که همه آن ها باید در خدمت قدرت و حکومت باشند. برای کارکرد های اصلی این نهاد ها اعتباری قایل نیستند، در نتیجه این نهاد ها را نیز تخریب می نمایند بدون آنکه نفعی برای خودشان به دست آورند. چاقو هر چه هم تیز باشد برای بریدن فلز و آهن مفید نیست و استفاده از آن موجب خراب شدنش می گردد و فقط به درد بریدن گوشت و میوه می خورد.
تبلیغات زدگی را در دستور های شفاهی یکی از مدیران صداوسیما که نوار آن منتشر شده به خوبی می توان دید. اینکه به امید واهی برای جلب نظر مردم، چگونه رسانه را قربانی نهاد های دیگر می نمایند. رسانه های تبلیغاتی یا بوق واره بیش از هر چیز دشمن رسانه هایی هستند که کارکرد بوق ندارند، زیرا وجود رسانه واقعی را به منزله شاهدی بر بی اعتباری خود می دانند. خطر ذهنیت تبلیغات زده مسوولان در ایران بیش از هر چیز دیگر برای خودشان زیان دارد.
آن داستان ملانصرالدین را نباید فراموش کرد که رفت در صف نانوایی دید خیلی شلوغ است و نوبت به او نمی رسد، لذا شایع کرد که کوچه بالایی آش نذری می دهند، مردم به هوای آش نذری صف را ترک کردند، ملا، چون تبلیغات زده بود فکر کرد نکند واقعا هم آش نذری می دهند که مردم رفتند، در نتیجه خودش هم دنبال مردم روانه شد.
حالا فرض کنید که ملا چنین خبر جعلی را بگوید و کسی هم نرود، ولی خودش باور کند و برای گرفتن آش نذری صف را ترک کند. شرایط مدیریت تبلیغات زده بیشتر به حالت دوم شبیه است. تردید نباید کرد که تبلیغات زدگی بدتر از جن زدگی است.
منبع: فرارو