روایتی از آدم های تنها در برهوت جنوب
به گزارش تور سریلانکا، خبرنگاران در بوشهر - الهام بهروزی: به چشم های هم خیره شده بودیم اسم یکی از مجموعه داستان های احمد آرام، نویسنده جنوبی است که در سال 98 به همت انتشارات نیماژ راهی بازار کتاب شده است. این مجموعه شامل پنج داستان کوتاه است که در 143 صفحه پیش روی مخاطب قرار گرفته است.
احمد آرام در این مجموعه بسان بیشتر داستان های کوتاه خود، جهانی وهم آلود و رازآمیزی را آفریده است که با شروعی خوب از همان ابتدا مخاطب را به جهانی پرکشش داستان هایش دعوت می نماید. داستان های این مجموعه در جنوب پا به عرصه هستی گذاشته اند و نویسنده با تبحر و مهارتی کم نظیر با استفاده از تخیل، تعلیق های حساب شده ای را در تک تک داستان های این اثر آفریده است که شور کافی را در خواننده برای عبور از توهم داستان و دانستن ادامه ماجرا ایجاد می نماید.
البته گاه خیال پردازی نویسنده موجب گم شدن مخاطب در قصه می گردد ولی او با همان شمّ نویسندگی منحصربه فردی که دارد، دست مخاطب را در فضاهای مه آلود اثرش می گیرد و او را با تصویرهای زیبا، دقیق و زنده به داستان برمی گرداند. بوم گرایی آرام در این اثر هم مشهود است. هر چند نگاه بدبینانه وی نسبت به دریا و طبیعت جنوب به شکلی بارزی خودنمایی می نماید.
در این باره فرشید جان احمدیان در فرهنگنامه داستان نویسان بوشهر نوشته است: نگاه بدبینانه آرام همواره بر فضای داستان هایش سایه می اندازد و به همین علت شخصیت های داستانی او سرنوشت محتومی دارند که هیچ راه گریزی برای آن یافت نمی گردد، این نگاه بدبینانه حتی به عوامل طبیعت هم تسری پیدا می نماید و طبیعت در داستان های آرام همواره روی خشن اش را به نمایش می گذارد و دریا هیچ گاه زیبا نیست و با خشم اش دریانوردان بوشهری را به کام مرگ می گیرد.
در اغلب داستان های آرام خواننده با پدیده مرگ روبه رو می گردد، اما هیچ گاه ماهیت مرگ سوژه ای برای داستان های او نیست، بلکه اشاره به مرگ شخصیت های داستان و یا به آداب و رسومی که برای مردگان برگزار می گردد، بسنده می گردد.
در کل، او با تکیه بر فرهنگ، اقلیم و زیست مردمان جنوب، دست به آفرینش جهان داستانی مهیج و خواندنی با شخصیت هایی واپس گرا و گاه منفعل زده است. آرام در این مجموعه داستان با زبانی روان، فصیح و تصویری قصه هایش را روایت می نماید ولی تعلیق های که در ساختار قصه ها جا نموده اند، گاه به سخت خوان بودن متن دامن می زند، اما مخاطب با اندکی صبر می تواند با تخیل نویسنده همراه گردد و به نکات ظریفی که او در بدنه قصه هایش از زیست و آداب و رسوم جنوبی های جای داده است، دست بیابد. کشف این نکات که در قاب های متنوعی در داستان های او جاخوش نموده، لذت و حظ وافری به مخاطب می دهد.
این نویسنده جنوبی در سال های اخیر به یاری جادوی کلمات، سوژه پردازی خلاقانه و وام گرفتن از افسانه ها و اسطوره های جنوب به یکی از نویسندگان پیشتاز ایران در خلق آثار سوررئال بدل شده است. وی در این اثر سعی نموده جهان داستانی متفاوتی را بیافریند و از این روست که مخاطب با خواندن هر داستان چنان میخکوب روایت روای می گردد که نمی تواند تا انتهای قصه حتی پلک بزند!
آرام که سلیقه خاصی در انتخاب نام رمان ها و مجموعه داستان های خود دارد، پیش از این در مورد انتخاب این نام متفاوت برای این مجموعه داستانش به کنجکاوی مخاطبانش اشاره و تصریح نموده بود که نام این مجموعه داستان برای خیلی از افراد سوال برانگیز شده بود؛ چراکه داستانی با چنین نامی در کتاب نیست، اما در واقع خود این نام روی جلد کتاب تبدیل به داستان جداگانه ای می گردد با این مضمون که بین چشم های خواننده و راوی یک ارتباط برقرار می گردد. چون من اعتقاد دارم که مخاطب راوی را می خواند و راوی مخاطب را.
این نویسنده در آثارش توجه ویژه ای به باورهای بومی دارد ولی این توجه را با پردازش و نگرش خاص خود به نمایش می گذارد؛ چراکه بر این باور است که آن چیزی که ما در روایت ها، ضرب المثل ها و باورهای بومی در جهانی واقعی می شنویم، وقتی وارد جهان داستان می گردد، باید شکل نوینی از آن به مخاطب ارائه گردد؛ چراکه این شکل نوین و مدرن به ماندگاری داستان یاری می نماید و اینکه ما سویه هایی از باورهای بومی را کشف کنیم چنانچه به این مهم توجه نگردد، باورهای مردمی نمی تواند کارکرد درستی داشته باشد و داستان را از درون به حرکت وادارد.
بدیهی است افسانه هایی که در جنوب از دیرباز جریان داشته اند، با جادو عجین شده اند و آرام با استفاده از این خاصیت افسانه های بومی در مجموعه داستان به چشم های هم خیره شده بودیم، داستان راگا را خلق نموده که رگ و پی آن از جادو هستی یافته است. او شاید در این داستان خواسته، جادویی را که در جغرافیای جنوب نمود چشمگیری دارد، به مخاطب بشناساند. البته آرام، در راگا به عقده ادیپ هم گریزی زده و در نهایتِ استادی با عجین کردن جادوی برخاسته از اسطوره های جنوب با این افسانه معروف، قصه ای مهیج، مجذوب نماینده و رازآلود را به داستان های جنوب افزوده است.
همان طور که در بالا اشاره شد، آرام در این اثر از توهم بهره بسیاری گرفته است تا جایی که اوج این هنر وی را می توان در داستان های فانوس، خرده روایت های منطقه البروج و دره های ماه زده مشاهده کرد:
صداهای عجیبی لای جیغ مرغان ماهی خوار شنیده می شد. صداها در شب ترسناک تر از روزند! برای توصیف آن صدای قِرِچ و قُروچِ تَرَک برداشتن دیوارها که هر دم داشت به ما نزدیک تر می شد، مجبور بودم با چنین تصویری بیدار بمانم که دریا دارد خانه های دور و نزدیک را می جود و هر چه زودتر به سراغمان خواهد آمد!... (داستان فانوس از مجموعه داستان به چشم های هم خیره شده بودیم، ص 10).
آرام در این مجموعه پرتره غریبی از زنان جنوب ارائه نموده است. زنانی که اغلب شوهرانی ملوان و دریانورد دارند و محکوم به انتظار برای مردی که از آخرین سفرش برنگشته است که نمونه این زنان را می توان در داستان فانوس خواند و شنید؛ اما او در عین حال، حالت دیگری هم برای این زنان در این مجموعه متصور شده است و این نکته را یادآوری می نماید که همواره زن ها منتظر نمی مانند؛ بلکه گاه بعد از چند سال بی خبری از همسر مفقود و مغروق شده شان در دریا، تن به ازدواج دوم می دهند اما همواره این ترس با آن ها همراه است که روزی شوهر اول آن ها از دریا بازگردد و همواره با تداعی این پندار تلخ، روزگار پر تب و تابی را می گذارنند. آرام در داستان دره های ماه زده این مجموعه، به خوبی با خلق تصویرهای دلهره آور و نشانه گذاری های رازآمیز این موضوع را به تصویر کشیده است.
در مجموع، آرام در مجموعه داستان به چشم های هم خیره شده بودیم شخصیت های تنهایی را ترسیم نموده که در دل خود داغی را حمل می نمایند؛ به نظر می رسد که این صدا و درد درون شخصیت های داستانش است که او را به نوشتن این اثر واداشته است. این نویسنده باتجربه و صاحب اثر در این مجموعه داستان با زیرکی شناخت عمیق خود را از فرهنگ، اقلیم، رسوم و آداب و عقاید اهالی جنوب به تصویر کشیده است. توصیفات عالی و تصویرسازی خلاقانه آرام در فضاسازی داستان ها پرده از نقاش بودن او برمی دارد و مخاطب به خوبی متوجه می گردد که با نویسنده ای روبرو است که نقاش است و در تصویرسازی تبحر دارد.
بعلاوه مهارت او در خلق صحنه های نمایشی در این اثر، اشراف نویسنده را به هنر تئاتر بازگو می نماید که می توان نمونه های آن را به ویژه در داستان کوتاه راگا به دیدن نشست. داستان های این مجموعه همگی کوتاه هستند و تنها داستان آخر آن؛ یعنی دره های ماه زده در مقایسه با بقیه طولانی تر است.
در سرانجام بخش کوتاهی از داستان دره های ماه زده را از مجموعه داستان به چشم های هم خیره شده بودیم با هم می خوانیم: این یک واقعیت است که خشکسالی ریشه زمین و آدم ها را از جا می نماید، محصولات را از بین می برد. مختصر دام هایی که داریم یکی یکی تلف می شوند و خانوارها را بالاجبار به کوچ وامی دارد تا بروند و جاهای پر آب و علف را پیدا نمایند؛ خب، معلوم است که دخترانشان را هم با خودشان می بردند و دیگر عروسی هم سر نمی گرفت...
یادآوری می گردد، احمد آرام، داستان نویس و نمایشنامه نویس و مدرس تئاتر و سینما در 22 فروردین 1330 در بوشهر به جهان آمد. در سال 1348 اولین داستان آرام در مجله فردوسی چاپ شد. در سال 1357 به استخدام اداره فرهنگ و هنر عایدی. سپس کار را رها کرد و برای تحصیل سینما به ایتالیا رفت. پس از بازگشت به اسم کارشناس آمار در دانشگاه علوم پزشکی مشغول به کار و نهایتا هم از همین دانشگاه بازنشسته شد. او دانش آموخته دوره کارشناسی بازیگری- کارگردانی از دانشگاه آزاد و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی از دانشکده هنر و معماری است. آرام طی دور ه اشتغال خود در دانشگاه علوم پزشکی، به اسم مدرس تئاتر و ادبیات نمایشی هم در آنجا به صورت فوق برنامه تدریس نموده است. او هم اکنون در تعدادی از مدرسه های هنری، بازیگری و فیلم نامه نویسی تدریس می نماید و در عین حال به نوشتن هم می پردازد.
احمد آرام دارای لوح تقدیر از نخستین دوره جایزه ی ادبی یلدا (1380)، رتبه سوم در بخش داستان کوتاه هفتمین دوره جایزه ادبی اصفهان (1388) و برنده برترین مجموعه داستان در سومین دوره جشن فرهنگ فارس برای مجموعه داستان غریبه در بخار نمک، است. وی در داستان هایش با به کارگیری روایتی وهم آلود، آمیختن رویا و واقعیت و عناصری از فرهنگ منطقه ها بومی جنوب ایران صداها و تصاویر تازه ای خلق نموده است.
غریبه در بخار نمک (مجموعه داستان- نیم نگاه، 1380)؛ مرده ای که حالش خوب است (رمان- افق، 1383)؛ آنها چه کسانی بودند؟! (مجموعه داستان- افق، 1387)؛ همین حالا داشتم چیزی می گفتم (مجموعه داستان- چشمه، 1389)؛ این یارو، آنتیگونه (نمایشنامه نوح نبی، 1389)؛ حلزون های پسر (رمان- افق، 1393)؛ بیدار نشدن در ساعت نمی دانم چند (مجموعه داستان- نیماژ، 1395)، باغ استخوان های نمور (رمان- نیماژ، 1396)، به چشم های هم خیره شده بودیم (مجموعه داستان، نیماژ، 1398)، تربیت نماینده سگ ماهی (رمان- نشر مهری- لندن، 13400) بخشی از آثار احمد آرام است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران