آیا نیما یوشیج علوم اجتماعی ما زاده می شود؟
به گزارش تور سریلانکا، خبرنگاران نعمت الله فاضلی: پرسش مهمی که از اندیشمندان تأثیرگذار علوم اجتماعی جامعه ما وجود دارد اینست که چه زمانی می توانیم شأن فکری متمایز و اصیل برای آنها به عنوان متفکر اجتماعی ایرانی در جهان امروز برای آنها قائل شد؟
تردیدی ندارم که توسلی و دیگر بزرگان مانند او نقش و تأثیر مهمی در حیات دانشگاهی و تحولات جامعه ما داشتند و دارند. منش و شخصیت و زندگی و خدمات بزرگ و ارزشمند آنها محترم است و جای تقدیر و تصدیق دارد، اما گمان می کنم همچنان باید رخداد فکری خاص و متمایزی را این اندیشمندان ایجاد کنند تا بتوانیم آنها را در جهان اندیشه در کنار بزرگان اندیشه قرار دهیم و آنها را متفکر بنامیم. متفکر به معنای دقیق کلمه مقصودم هست، یعنی کسی که اندیشه ای اصیل و نو بنیان نهاده است و مسئله ای واقعی و تاریخی را برای جامعه ایران صورت بندی کرده است. آن چنان که می توانیم ماکس وبر، دورکیم، زیمل و پارسونز و از متأخرین جفری آلکساندر، گیدنز، الریش بک، زیگمون باومن، فوکو یا رابرت نیزبت را متفکر بنامیم. اینها همه متفکر هستند، زیرا با ذهن خلاق و نقادشان توانسته اند متفکری اصیل شوند و مسئله ای را برای جهان و جامعه شان صورت بندی کنند.
گمان می کنم علوم اجتماعی در ایران معاصر همچنان در انتظار ظهور متفکری با این ویژگی هاست و هنوز به این بلوغ و زایندگی نرسیده است. علوم اجتماعی ایران نیازمند ذهن خلاق و آفرینشگری است که اندیشه ای متمایز و خاص در بستر تاریخ و جامعه معاصر ایران بیافریند. اگرچه نظام دانش ما در یک سده گذشته چهره های بزرگ معرفتی و دانشگاهی مانند غلامحسین صدیقی، احسان نراقی، جمشید بهنام، منوچهر آشتیانی، محمدامین قانعی راد و نام های دیگری را پرورش داده است، اما شاید هیچ یک در مقام متفکر قرار نگیرند. جامعه ایران در قلمرو هنرها و ادبیات به مراتب بیش از قلمرو دانش و دانشگاه خلاق و اصیل بوده است. به گمان من شرط بنیادی اندیشه ورزی و خلاقیت فکری این است که بتوانیم به طور همزمان جهان معاصر، (جهانی که از نظر اندیشه ای در غرب مدرن تبلور دارد) و جامعه و سنت ایرانی را همزمان چنان عمیق فهم و تجربه کنیم که از درون این تجربه، اندیشه ای خلاق و بدیع و نو ظاهر شود؛ اندیشه ای که متاثر از جهان غرب است، اما تقلید و تکرار آن جهان نیست؛ و همچنین جامعه و سنت ایرانی است، اما بازتولید و تکرار آن هم نیست. ما این گونه تجربه های خلاق و آفرینشگرانه اصیل را در قلمرو هنرها و ادبیات در دوره معاصر داشته ایم. برای مثال، مجموعه معماری های دوره مشروطه تا خاتمه پهلوی اول، نقاشی های سبک قهوه خانه ای، شعر نو و نیمایی، رمان نویسی و تجربه صادق هدایت و پیروانش، سینمای ایرانی که در آثار کیارستمی و اصغر فرهادی منعکس شده است، و برخی بازنمایی های هنری و ادبی دیگر. در این بازنمایی ها ما می بینیم که اندیشمند خلاق ایرانی، تجربه جهانی فیلم، نقاشی، رمان نویسی، شعر و معماری را عمیقا درک و دریافت کرده است؛ و در عین حال پیوند عمیقی با سنت و تاریخ فرهنگ ایرانی دارد، و از تلفیق خلاقانه اینها چیز تاره ای می آفریند که من آن را در کتاب تجربه تجدد (1394) ترکیب های تازه می نامم.
علوم اجتماعی ایران نیازمند ترکیب های تازه ای و صورت بندی مسئله های جامعه ایران در قلمرو نظریه و گفتمان علم اجتماعی است. تردیدی ندارم که همه بزرگان علوم اجتماعی ایران تلاش و مبارزه سختی کرده اند و در زمینه و زمانه شان اثرگذار و موجب آبرو و اعتبار ما شده اند، اما هنوز نیمای یوشیج و کیارستمی و اصغر فرهادی علوم اجتماعی ما متولد نشده است. شاید هم پاره ای از نازایی اندیشه ورزانه، برخاسته از موقعیت نظام دانش ماست که امکان نقد و گفتگوی مستمر میان ما دانشگاهیان را مهیا نمی کند و زندگی آنها درگیر بروکراسی ها، خفقان ها و خفت های زندگی روزمره دانشگاهی هدر می رود. در نتیجه، بارقه های فکری اندک که اینجا و آنجا ظاهر شده اند در لابلای متن ها پنهان مانده است و مجال دیده شدن نیافته اند. بعید نمی دانم که در دهه های آینده برخی از اندیشه هایی که در این سال ها خلق شده اند شکوفا شوند و روایتی اندیشه ورزانه از علوم اجتماعی ایرانی شوند. در عین حال، گمان می کنم نیازمند خودباوری و اعتماد بنفس فکری بیش تری هستیم. تخطئه کردن و اعتبارزدایی از تلاش ها و تقلاهای اجرا شده، نمی تواند راستا بالندگی علوم اجتماعی ایران را هموارتر سازد. نیازمند جدی دریافت بیش تر همه تقلاهایی هستیم که اجرا شده و می شود. نیازمند و محتاج آموختن عمیق از یکدیگر هستیم.
راستا اندیشه ورزی ما نمی تواند جز از راه یادگیری جمعی باشد. امیدوارم نظام دانش ما در راستا تسهیل یادگیری جمعی قرار گیرد و امکان خلاقیت و جوشش اندیشه ها را بیش تر کند. گمان می کنم ظهور نیماها و کیارستمی ها در علوم اجتماعی ایرانی امری ناممکن نیست، حداقل ضرورت آن آشکار شده است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران